شعر زیر را که در مراسم شعر خوانی ایام سوگواری امام حسین (ع) خواندم به درخواست دوست گرامی و ادیبم آقای محمدرضا ایمانی ،در آستانه اربعین حسینی برای عزیزان قرار داده ام . از دوستان صاحب نظرم تقاضامندم در خصوص اشکالات وایرادات نگارشی و وزنی آن راهنمایی نمایند .
لب بسته است طوطی بی آشیانه ای
خونین پری، شکسته دلی ،ناز دانه ای
دنیای درد وغم واندوه وماتم است
باران روضه است وسکوت دمادم است
زهرا صفت ،زخمی ودلخسته وصبور
تشنه است ولی لبریز از هاشمی غرور
حرفی ز رنج خار بیابان نمی زند
از کوچ آن جمع پریشان نمی زند
از خار و تازیانه وطعنه سخن نگفت
از آتش فتاده بر آن پیرهن نگفت
بر زخم های بی حد عمه نمک نزد
حرفی ز دستهای پلید وکتک نزد
او ،گوشهای غرقه به خونش نشان نداد
تا یک بهانه به کف ساربان نداد
لب بسته ودر آتش غم سوخت پیکرش
سنگ صبور عمه وغمهای دیگرش
ناگاه این بغض فرو خورده را شکست
کشتی صبر لاله ی زهرا به گل نشست
گویی که خواب بود تمام صبوریش
یادی رسید از غم بابا و دوری اش
ویرانه را دوباره به هم ریخت ناله اش
بابا چرا نبرده به همره سه ساله اش
دیگر تمام بال وپرش حرف می زند
با نیزه ها از پدرش حرف میزند
گیرد سراغ پدر از اهل کاروان
فریاد می زند ز لب های نیمه جان
با پای سر به دیدن دختر ،پدر رسید
اندوه دوری وغم هجران به سر رسید
حالا پدر به زانوی اوآرمیده است
تعبیر شد هر آنچه که در خواب دیده است
حالا به حرف آمد وافشای راز کرد
لبهای از غصه ترک خورده ،باز کرد
بابا بیا به خاطر عمه سخن بگو
لب باز کن دوباره و"بابای من" بگو
بابا بگو برای من از کوچه های شام
از هلهله از دف واز رقص پشت بام
بابا ز روی نیزه که قرآن شنیده ام
بی اختیار از پی صوتت دویده ام
آری شنیدنی است پدر آیه های تو
قرآن تویی وبر سر نیزه است جای تو
امشب مرا به همره خود ای پدر ببر
رحمی به حال عمه کن ودردسر ببر