- سرگزشت رياضيات
انسان اوليه نسبت به اعداد بيگانه بود و شمارش اشياء اطراف خود را به حسب غريزه يعني همان طور که مثلاً مرغ خانگي تعداد جوجههايش را ميداند انجام ميداد، اما به زودي مجبور شد وسيله شمارش دقيقتري بهوجود آورد. به... |
سرگزشت رياضيات
نسان اوليه نسبت به اعداد بيگانه بود و شمارش اشياء اطراف خود را به حسب غريزه يعني همان طور که مثلاً مرغ خانگي تعداد جوجههايش را ميداند انجام ميداد، اما به زودي مجبور شد وسيله شمارش دقيقتري بهوجود آورد. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، رامين ترابي در وبلاگ "دنياي رياضيات" به نشاني http://ramintrb.blogfa.com در ادامه آورده است: انسان اوليه به کمک انگشتان دست دستگاه شماري پديد آورد که مبناي آن ٦٠ بود. اين دستگاه شمار که بسيار پيچيده است.
قديميترين دستگاه شماري است که آثاري از آن در کهنترين مدارک موجود يعني نوشتههاي سومري مشاهده ميشود.
سومريها که تمدنشان مربوط به حدود هزار سال قبل از ميلاد مسيح است، در جنوب بينالنهرين، يعني ناحيه بين دو رود دجله و فرات ساکن بودند. آنها در حدود ٢٥٠٠ سال قبل از ميلاد با امپراطوري سامي، عکاد متحد شدند و امپراطوري و تمدن آشوري را پديد آوردند.
در اين موقع مصريها نيز در سواحل سفلاي رود نيل تمدني درخشان پديد آورده بودند. طغيان رود نيل هر سال حدود و ثغور زمينهاي زراعتي اين قوم را محو ميکرد. احتياج به تقسيم مجدد اين اراضي موجب رهبري آنها به اولين احکام ساده هندسي گرديد. همچنين مبادلات تجارتي و تعيين مقدار باج و خراج ساليانه، آنها را وادار به توسعه علم حساب نمود. اين اطلاعات همگي از روي پاپيروسها و الواحي است که در نتيجه حفاريها بدست آمده و به خط هيروگليفي ميباشد. قديميترين آنها که مربوط به ١٨٠٠ سال قبل از ميلاد است، شامل چند رساله درباره علم حساب و مسائل حساب مقدماتي ميباشد، از آن جمله رساله پاپيروس آهس است که درسال ١٨٦٨ توسط ايسنلر مصرشناس مشهور ترجمه شد. ساير تمدنهاي شرقي نظير چيني و هندي در ترويج دانش نقش مؤثري نداشتهاند و جز برخي نتايج پراکنده که در زير فشار مفاهيم ماوراءالطبيعه خرد شده است، چيزي از آنان در دست نيست.
قريب هزار سال پس از نابودي فرهنگ قديم مصر و محو تمدن آشور، يونانيان از روي مقدمات پراکنده و بيشکل آنها علمي پديد آوردند که در واقع به عاليترين وجه مرتب و منظم گرديده و عقل و منطق را کاملاً اقناع ميكرد.
نخستين دانشمند معروف يوناني طالس ملطلي (٦٣٩_548ق.م) است که در پيدايش علوم نقش مهمي بعهده داشته و ميتوان وي را موجد علوم فيزيک ، نجوم و هندسه «تشابه» به او کاملاً بياساس است.
در اوايل قرن ششم ق.م. فيثاغورث (٥٧٢_500 قبل از ميلاد) از اهالي ساموس يونان کمکم رياضيات را بر پايه و اساسي قرار داد و به ايجاد مکتب فلسفي خويش همت گماشت. فيثاغورثيان عدد را بخاطر همآهنگي و نظمي که دارد اساس ومبدأ همه چيز ميپنداشتند و بر اين عقيده بودند که تمام مفاهيم را به کمک آن ميتوان بيان كرد.
پس از فيثاغورث بايد از زنون فيلسوف و رياضيدان يوناني که در ٤٩٠ق.م در ايليا متولد شده است نام ببريم.
در اوايل نيمه دوم قرن پنجم بقراط از اهالي کيوس فضاهايي متفرق آن زمان را گردآوري کرد و در حقيقت همين قضايا است که مباني هندسه جديد ما را تشکيل ميدهند.
در قرن چهارم قبل از ميلاد افلاطون در باغ آکادموس در آتن مکتبي ايجاد کرد که نه قرن بعد از او نيز همچنان برپا ماند. وي رياضيات مخصوصاً هندسه را بسيار عزيز ميداشت، تا جائي که بر سردر مکتب خود اين جمله را حک کرده بود: «هرکس هندسه نميداند به اينجا قدم نگذارد». اين فيلسوف بزرگ به تکميل منطق که رکن اساسي رياضيات است همت گماشت و چندي بعد منجم و رياضيدان معاصر وي، ادوکس با ايجاد تئوري نسبتها نشان داد که کميات اندازه نگرفتني که تا آن زمان در مسير علوم رياضي گودالي حفر کرده بود، هيچ چيز غير عادي ندارد و ميتوان مانند ساير اعداد قواعد حساب را در مورد آنها بکار برد.
در اين احوال اسکندر کشورها را يکي پس از ديگري فتح ميکرد و هرجا را که بر روي آن انگشت مينهاد مرکزي از براي پيشرفت تمدن يوناني ميشد.
پس از مرگ اين فاتح مقتدر در ٣٢٣ق.م و تقسيم امپراطوري عظيم او، مصر بدست بطليموس افتاد و امپراطوري بطالسه را تشکيل داد. بطالسه که اسکندريه را به پايتختي برگزيده بودند تمام دانشمندان را بدانجا پذيرفتند و همين دانشمندان در صدد ايجاد کتابخانه بزرگي در اين شهر ساحلي برآمدند و به توسعه و تکميل آن همت گماشتند.
اکنون به زماني رسيدهايم که بايستي آنرا عصر طلائي رياضيات يونان ناميد. اهميت فوقالعاده اين دوره به سبب ظهور سه عالم بزرگ رياضي يعني اقليدس ، ارشميدس و آپولونيوس است که هم در دوران خود و هم براي قرون بعد از خويش شهرتي عالمگير کسب نمودند.
در قرن دوم ق.م نام تنها رياضيداني که بيش از همه تجلي داشت ابرخس يا هيپارک بود. اين رياضيدان و منجم بزرگ که بين سالهاي ١٦١تا ١٢٦ق.م در رودس متولد شد، گامهاي بلند و استادانهاي در علم نجوم برداشت و مثلثات را نيز اختراع کرد.
هيپارک نخستين کسي بود که تقسيمبندي معمولي بابليها را براي پيرامون دايره پذيرفت. به اين معني که دايره را به ٣٦٠ درجه و درجه را به ٦٠ دقيقه و دقيقه را نيز به ٦٠ قسمت برابر تقسيم نمود و جدولي تابع شعاع دايره بدست آورد که وترهاي بعضي از قوسها را ميداد و اين قديميترين جدول مثلثاتي است که تاکنون شناخته شده است.
در سال ٤٧ق.م که ژول سزار نيروي دريايي مصررا آتش زد، در کتابخانه بزرگ اسکندريه نيز حريقي ايجاد شد که قسمت اعظم آنرا نابود ساخت. بالاخره در سال ٣٠ق.م به هنگام امپراطوري ملکه کلئوپاترا کشور مصر يکي از ايالات امپراطوري روم شد.
در اين دوره کوتاه از کشفيات جديد خبري نبود و دانشمندان متوسطي نظير بطليموس، منلائوس و باپوس نيز که ظهور کردند تنها به تعليم و انتشار آثار قدما اکتفا نمودند.
بطليموس که به احتمال قوي با امپراطوران بطالسه هيچگونه ارتباطي ندارد در تعقيب افکار هيپارک کوشش بسيار کرد. کتاب مشهور او به نام اصلي«ترکيب رياضي» شامل يک دستگاه هيأت بيان حرکت دوراني اجسام سماوي و يکدورة کامل مثلثات کروي و مستقيمالخط و توضيح و محاسبة نمودهاي حرکت بومي است. اين کتاب را درسال ٨٢٧ از يوناني به عربي ترجمه کردند ونام آنرا مجسطي يعني «بسيار بزرگ» نهادند و از آن پس به همين نام باقي ماند.
منلائوس که در اواخر قرن اول ميلادي در اسکندريه ميزيست به امر امپراطور دومي سين کتابي تأليف کرد که قضيه معروف منلائوس دربارة چهارضلعي محاطي در آن ذکر شده است.
پاپوس که دوره زندگانيش در حدود ٣٥٠ ميلادي بوده است داراي کتابي است به نام «مجموعة رياضيات». هدف وي از تدوين اين کتاب آن بوده است که به اختصار نتايجي را که از بدو پيدايش علم هندسه تا آن زمان حاصل شده بود براي خود بيان نمايد. با اين حال در موارد بسيار احکام جديد و جالبي که از اکتشافات خودش ميبود و بر آن افزود. مسأله معروف پاپوس که در همه کتابهاي هندسة ما وجود دارد و قضيه بسيار مهم تعيين مرکز نقل سطوح و احجام که برخلاف واقع آنرا به گولدن نسبت دادهاند.
در اين احوال هندوستان به منزله يک مرکز جديد روشنفکري توسعه مييافت و چنين به نظر ميرسيد که علم بدانجا فرار کرده و يا به عبارت بهتر فقط آنجا را مقام خود ساخته است. زيرا سابق براين در زمان يونانيها نيز در آنجا وجود داشته است.
همچنين از رياضيدانان بزرگ اسلامي يکي خوارزمي ميباشد که در سال ٨٢٠ به هنگام خلافت مأمون در بغداد کتاب مشهورالجبر و المقابله را نگاشت. وي در اين کتاب بدون آنکه از حروف و علامات استفاده کند، حل معادلة درجه اول را بدو طريقي که ما امروزه جمع جبري جمل و نقل آنها از يکطرف بطرف ديگر ميناميم، انجام داده است.
قرون وسطي از قرن پنجم تا قرن دوازدهم يکي از دردناکترين ادوار تاريخي اروپاست. عامه مردم در منتهاي فلاکت و بدبختي بسر ميبردند. جنگهاي متوالي و قتل و غارت و از طرف ديگر نفوذ کليسا آنچنان فکر مردم را به خود مشغول داشته بود که هيچ کس فرصت آن را نمييافت که در فکر علم باشد، آري مدت هفت قرن تمام اروپا محکوم به اين بود که بار گران جهل و ناداني را بر دوش کشد. در اواخر قرن دهم ژربر فرانسوي کوشيد تا به کمک مطالبي که در چند مدرسه از کليساهاي بزرگ اروپا آموخته بود پيشرفت جديدي به علوم مقدماتي بدهد. وي دستگاه مخصوص را که براي محاسبه بکار ميرفت اصلاح کرد. اين دستگاه همان چرتکه بود.
انتهاي پيام